اهمیت بازنویسی در تبدیل یك داستان ضعیف به یك داستان خوب یا یك داستان خوب به یك شاهكار است.
هدف از بازنویسی چیست؟
«بازنویسی» ـ همان طور كه از خود كلمه بر میآید ـ نوشتن دوبارهی داستان به منظور رفع نواقص و ارتقای كیفی آن است. به طور ساده میتوان گفت كه هدف از بازنویسی، كامل كردن و بهتر كردن داستان است.
شاید به نظر نویسندگان تازهكار، بازنویسی تنها یك مرور سادهی متن داستان ـ همانند تصحیح یك نامهی اداری پس از تایپ ـ باشد، اما حقیقت این است كه بازنویسی یكی از مراحل مهم نگارش داستان است ـ اگر مهمترین آنها نباشد! به عبارت دیگر میتوان گفت داستانی كه بازنویسی نشده است، هنوز داستان كاملی نیست.
بازنویسی آخرین فرصت برای رفع مشكلات و نواقص داستان و بهتر كردن آن است. میتوان با یك بازنویسی مناسب، داستان ضعیفی را به داستانی خوب و در خور توجه تبدیل كرد. همین طور داستانهای خوب میتوانند با بازنویسی بهتر شده، یا به شاهكارهای ادبی تبدیل شوند.
چگونه داستان خودمان را بانویسی کنیم ؟
معمولاً نویسندگان پس از پایان نوشتن داستان كوتاه، یك دور كامل آن را میخوانند تا اشكالهای نوشتاری، نواقص جملهبندی، و مشكلات سجاوندی (نقطه گذاری) را بر طرف كنند. اگر چه این كار مفید و لازم است، نام آن «بازنویسی» نیست!
در بازنویسی علاوه بر تصحیح موارد فوق، باید اجزای اصلی داستان و روند وقایع مورد بررسی قرار گرفته، در صورت لزوم تصحیح شده یا تغییر نماید.
برای بازنویسی داستان كوتاه قبل از هر چیز باید صبور بود!
نویسندگان نوقلم غالباً علاقمند هستند كه بلافاصله پس از نگارش داستان و مرور اولیه، آن را برای اظهار نظر به دیگران نشان داده، در وبلاگ گذاشته، برای مجلهی مورد نظرشان ارسال، یا به مجموعه داستانی زیر چاپ خود اضافه كنند. اگر چه غلبه بر این خواسته مشكل است، نویسندگان باید بیاموزند كه در مرحلهی «بازنویسی» عجله نكنند.
بهترین كار برای شروع بازنویسی داستان كوتاه، فراموش كردن آن است! به این معنی كه نویسنده به مدت 2 تا 4 هفته داستان نوشته شده را به كناری بگذارد و اصلاً به آن مراجعه نكند.
به چه دلیل؟ به دلیل «چشمها را باید شست»
گفته میشود هنگامی كه یك متنی نوشته میشود، نویسندهی متن به دلیل آشنایی ذهنی و فكری با متن نوشته شده، اشكالات و ایرادهای متن را نمیبیند. در واقع مغز نویسندهای كه با متن نوشته شده و ذهنیات خود نویسنده به تازگی برخورد داشته است، اشكالها را نادیده گرفته و به طور خودكار آنها را تصحیح میكند؛ در حالی كه در همان زمان فرد دیگری كه برای اولین بار آن متن را میبیند، میتواند به راحتی غلطهای آن را بگیرد.
این پدیده چه در مورد ظاهر و چه در مورد باطن داستان صادق است.
زمانی كه نویسنده با ایجاد یك وقفهی زمانی، داستان را تا حدی از فكر خود پاك میكند، میتواند بار دیگر آن را مرور كرده، از «چشمهای شسته شده» استفاده كند.
آیا میشود مسئولیت داستان مان را به کس دیگری محول کنیم؟
ممكن است بعضی از نویسندگان نوقلم فرد معتمد یا معلمی در نگارش داستان داشته باشند و داستانهای خود را پس از نگارش برای تصحیح به آن فرد ارایه كنند. آیا این دست نویسندگان از بازنویسی داستانهایشان معاف هستند؟ به هیچ وجه! چرا؟ به هزار و یك دلیل:
اول آنكه هر چه داستان ضعیفتر باشد، منتقد یا مصحح مجبور میشود در مورد همان لایههای اولیه و مسایل اصلی داستان متمركز شود و تصحیح نماید و فرصت موشكافی بیشتر و توجه به نكات حرفهای و ریز داستان نویسی از كف میرود. برای مثال، بارها داستانهایی به منظور بازنگری یا نقد به نگارنده ارجاع شده است كه تمام وقت، به تصحیح غلطهای املایی و سجاوندی متن داستان گذشته است! تعجب نكنید. غلط املایی یا تایپی و اشكال در سجاوندی در متن اولیهی داستان اجتناب ناپذیر است، اما نویسنده میتواند با استفاده از پدیدهی «چشمهای شسته شده» آن را بر طرف نموده، فرصت مغتنم نقد را به نكات مهمتری معطوف كند.
دوم دلیل آنكه یك نویسندهی تازهكار بلاخره روزی به یك نویسندهی معروف انشالله تبدیل میشود. در چنان روزی از نظر حرفهای درست نیست كه آثار خود را قبل از چاپ به دیگر افراد نشان دهد. در این وضعیت اگر نویسنده از قبل برای «بازنویسی» همانند «داستان نویسی» تمرین نكرده باشد، با مشكل مواجه خواهد شد.
...
و هزار و یكمین دلیل(!) آنكه هیچ كس به اندازهی خالق یك اثر، دلسوز آن نیست. نباید انتظار داشت كسی بهتر و دقیقتر از نویسندهی یك داستان، داستان را حلاجی كند و مقصود و مفهوم ذهن نویسنده را در داستان تجلی بخشد. از این منظر، «بازنویسی» واقعی داستان، كاری است كه فقط و تنها فقط نویسندهی همان داستان میتواند انجام دهد، نه حتا بهترین منتقد ادبی.
چگونه بازنویسی کنیم ؟
چه مواردی باید بازنگری شوند؟
همان طور كه گفته شده، هدف از «بازنویسی» تكمیل و بهتر كردن داستان است. بنابراین تمامی نكات مربوط به ظاهر و باطن داستان در مرحلهی بازنویسی باید زیر ذرهبین نویسنده قرار گیرد. نویسنده باید ـ همانند یك منتقد بیرحم ـ تمامی اجزای داستان خود را به دقت كالبدشكافی كند و ایرادهای آن را بر طرف نماید.
مواردی در داستان كه در بازنویسی باید به آنها دقت كرد در سه گروه «موارد نگارشی»، «فنون داستان نویسی»، و «باطن داستان» آورده میشود.
الف ـ موارد نگارشی
1- تصحیح املایی و تایپی
اصولاً بدترین توهینی كه یك نویسنده میتواند به خوانندههای خودش بكند، وجود غلط املایی یا تایپی در داستان است. خواننده ممكن است شخصیت پردازی ضعیف، حادثهی آبكی یا پایان خنك یك داستان را تحمل كند (یا كلاً متوجه آن نشود)، اما غلط املایی یا تایپی را به وضوح میبیند و برداشت او این خواهد بود كه نویسنده وقت كافی را برای نوشتن داستان و ارایه به خواننده صرف نكرده است. به عبارت دیگر به خوانندههای خود احترام نگذاشته است.
2- سجاوندی (نقطه گذاری)
احتمالا حكایت معروف «ویرگول» نجاتبخش را شنیده اید: میگویند روزی یكی از مشاوران تزار از وی در مورد فردی كه به تبعید به سیبری محكوم شده بود، طلب بخشش كرد. تزار با عصابانیت فریاد زد: «بخشش لازم نیست، به سیبری تبعید شود.» اما كاتب نوشت: «بخشش، لازم نیست به سیبری تبعید شود.»
چنین مسالهای در نگارش داستان نیز اهمیت دارد. سجاوندی صحیح موجب میشود خوانندگان داستان را راحتتر بخوانند و بهتر متوجه شوند. خوانندهای كه در جای جای داستان یا نقاط حساس مجبور شود باز گردد و جملهها را با توقفهای مختلف یا كسرههای اضافهی مختلف بخواند و منظور نویسنده را از بین حالتهای مختلف جمله درك كند، عاقبت خسته شده، داستان را رها میكند.
داستانی كه به زبان فارسی نوشته میشود، باید به طور كامل اصول نگارش و جمله بندی فارسی را با سجاوندی نوین و امروزی رعایت كند تا خوانندگان بیش از توجه به كلمهها و جملهها و دقت در نحوهی خواندن آنها، بر اصل داستان و باطن آن متمركز شوند.
3- اصول نگارش فارسی و جمله بندی
كلمهها و جملههای داستان و استفاده از عبارتهای مصطلح، مثال، تشبیه، استعاره، و... مانند آجرهایی هستند كه بنای داستان را میسازند. استفاده از مصالح خوب و به كاربری صحیح و بجای آنها، موجب میشود بنای محكمتر و زیباتری نیز ساخته شود. نویسنده ـ اگرچه هدف و منظور خود را در ورای این كلمات و حتا ظاهر داستان منتقل میكند ـ باید بر كلمه كلمه، جمله جمله، و بند بند داستان وسواس خاصی داشته باشد. به طوری كه نتوان یك جمله از داستانش را با جمله یا عبارت بهتری جایگزین كرد. سه قطعهی ذیل را مقایسه كنید:
الف - نور خورشید بر كلهی گلهای قرمز رنگ میتابید و بعضی وقتها باد آنها را تكان تكان میداد. دختر كولهاش را برداشت و راه رفت.
ب - آفتاب دست نوازشگرش را بر سر گلهای سرخ میكشید و گاه گاه نسیم آنها را به رقص در میآورد. دختر كولهی سبكش را به دوش انداخت و همان طور كه آوازی را زیر لب زمزمه میكرد، به راه افتاد.
ج - تیغ آفتاب بر سر گلهای خونی رنگ میزد و دست بیرحم باد ساقهی نحیف آنها را از برگ میتكاند. دختر كولهی خالیش را به دوش كشید و در حین راه رفتن، از لگد كردن گلها ترسی نداشت.
در مورد الف ، هیچ ظرافتی به خرج نرفته است، اما در موردهای ب و ج با استفاده از كلمههای مناسب، تشبیه، و استعاره همان مفهوم و فضا نوشته شده است. با این حال هر كدام از موردهای ب و ج مناسب یك فضا و یك نوع داستان هستند و نمیتوانند جایگزین یكدیگر شوند.
همان طور كه میدانید متاسفانه رسم الخط و طرز نگارش فارسی در قرنهای اخیر و به ویژه از زمان تشدید مراودههای فرهنگی ـ اجتماعی ـ علمی با غرب مورد هجمه و تخریب بسیار قرار گرفته است. اكثر نوشتهها، روزنامهها، موارد ارایه شده از صدا و سیما و حتا جملات و مكالمههای روزانهی ما، «گرته برداری»های غلط از عبارتهای فرانسوی، انگلیسی، و آلمانی است كه در فارسی جایی ندارند. این موارد آنقدر زیاد است كه نمیتوان آنها را در این مختصر گنجاند. پیشنهاد من به تمامی نوقلمان آن است كه در حین نگارش داستانهای اولیه و تمرین نویسندگی، اما حتما پیش از نوشتن آثار مهم و نویسندگی حرفهای، كتابهای «غلط ننویسیم» و «نگارش زبان فارسی» را مطالعه كرده، و همیشه در كنار خود داشته باشند.
غلطهای گرته برداری و جمله بندیهای ناصواب ممكن است به دید بسیاری از خوانندهها نیاید، اما از نظر منتقدهای سختگیر پنهان نمیماند و داستان را با وجود نكات مثبت و مفهوم قوی، به دلیل عدم رعایت اصول نگارش فارسی، مطرود و منزوی میسازد.
ب ـ فنون داستان نویسی
4- استحكام و انسجام خط طرح
در «بازنویسی» داستان بار دیگر باید تمامی نكات و فنون نگارش داستان را بازنگری كرد و این كار را باید از خط طرح كه چارچوب داستان است آغاز نمود. نویسنده باید برای پرسشهای ذیل پاسخ قانع كننده داشته باشد:
• آیا اصولاً خط طرح داستانی وجود دارد و این خط طرح یك «داستان» را به وجود آورده است یا یك «روایت» بی سر انجام یا خاطره است؟ (ر.ك. جلسه اول ـ گفتار دوم ـ داستان كوتاه)
• آیا اجزای اصلی خط طرح به درستی در داستان بسط و گسترش داده شده اند؟ (ر.ك. جلسه دوم ـ گفتار چهارم ـ خط طرح چیست و چرا به آن نیاز داریم؟)
• آیا در گسترش خط طرح به داستان ترتیب و توالی ماجراها، اتفاقها، و حوادث منطقی و درست دیده شده است؟ (ر.ك. جلسه دوم ـ گفتار پنجم ـ بسط خط طرح به داستان)
شاید پاسخ به بعضی از این پرسشها نیاز به بررسی بیشتر به ویژه مواردی كه در گزینهی 9 همین گفتار آمده است داشته باشد، اما نویسنده پس از بازخوانی داستان با «چشمهای شسته شده» باید به طور كلی از خط طرح و گسترش آن راضی باشد و به زبان عامیانه داستان خنك و آبكی نشده باشد.
5- زاویه دید
نویسنده باید در مورد زاویه دید داستان نكات ذیل را بررسی كند (جلسه سوم ـ گفتار ششم و هفتم):
• آیا به اشتباه در اواسط داستان زاویه دید تغییر نكرده است؟
• آیا بهترین زاویه دید برای نگارش داستان انتخاب شده است؟ آیا از محاسن زاویه دید بهرهبرداری شده و از معایب آن دوری شده است؟
• اگر زاویه دید «درونی» (اول شخص) انتخاب شده، آیا شخصیت مناسبی به عنوان راوی انتخاب شده است؟
• اگر زاویه دید «درونی» انتخاب شده، آیا لحن و گویش راوی با ویژگیهای شخصیت او هماهنگی دارد؟
• اگر زاویه دید «بیرونی» (سوم شخص) انتخاب شده، آیا به اشتباه دانای كل نظرات خود را وارد داستان نكرده است؟ و آیا ناخوداگاه در داستان دخالت نكرده است؟
زاویه دید «بیرونی» (سوم شخص) زاویه دیدی است كه نویسندگان باسابقه بهتر از نویسندگان نوقلم میتوانند از آن استفاده نمایند. مهمترین مساله در مورد زاویه دید «بیرونی» عدم دخالت راوی در داستان و دوری از ابراز نظر شخصی است. هیچگاه در داستان با زاویه دید «بیرونی» (سوم شخص) راوی نباید این گونه بنویسد: «... و به نظر من حق با فلانی بود...» یا «....این مشكل را خود شما، خواننده عزیز، درك میكنید...» یا «... فكر كنم بهتر بود فلانی این كار را نمیكرد ...». حتا در زاویه دید «بیرونی» نویسنده حق ندارد به عنوان پاورقی یا توضیح نیز در داستان دخالت كند (گر چه حتا بعضی نویسندگان بنام نیز این اشتباه را مرتكب شده اند!).
در زاویه دید «درونی» (اول شخص) نیز خطر مشابهی وجود دارد. گرچه زاویه دید «درونی» به نویسنده اجازه میدهد تا شخصیت راوی نظرات و افكار خود را بیان كند، اما نباید مستقیماً با خواننده وارد گفتگو شود. مثلاً نویسنده در زاویه دید «درونی» (اول شخص) نمیتواند بگوید: «شما اگر جای من بودید چه میكردید؟» یا «مطمئن هستم شما نیز به عنوان یك خواننده مرا درك میكنید» یا همانند آنها. البته این اشتباه نیز از مواردی است كه حتا نویسندگان بنام هم دچار آن شده اند.
6- زمان داستانی
در بازنویسی باید دقت شود كه زمان داستانی در طول داستان به اشتباه تغییر نكرده باشد .به ویژه هنگامی كه نویسنده زمان داستانی را حال (مضارع) در نظر میگیرد، همیشه این خطر وجود دارد كه در اواسط داستان به اشتباه به زمان گذشته (ماضی) برود و ادامهی داستان را با آن بنویسد. این اشتباه چه از نظر خوانندگان ـ كه سر در گم میشوند ـ و چه از نظر منتقدان، غیرقابل بخشایش است.
نویسنده باید در مورد استفاده از افعال گذشته (ماضی)، گذشتهی استمراری، گذشتهی ماندگار (ماضی نقلی)، و گذشته دور (ماضی بعید) وسواس داشته باش؛ بر معنی و مورد استفادهی آنها مسلط بوده، مفهوم ذهنی خود را به درستی به خواننده منتقل كن
نوشته شده در جمعه پانزدهم بهمن ۱۳۹۵ساعت 9:28 توسط انتشارات صحرایی|
چاپ کتاب (انتشارات)...برچسب : نویسنده : tarraha بازدید : 106