اگر ماجراى داستان كوتاه ساير شخصيتها را هم پوشش دهد، و روايت ابعاد دراماتيك به خود گيرد، با رمان كوتاه (Short Novel) روبهور هستيم. رمان كوتاه نه با يك فرد و يك رويداد كه با شمارى از افراد و تصويرى كلى سر و كار دارد و زمان درونى بيشترى را در بر مىگيرد؛ پس مانند رمان با مسائل معرفت شناختى و هستى شناختى پيوند مىخورد.
نوول يا نوولا (Noveletto)از حيث درونمايه به داستان كوتاه و از لحاظ طول (ميزان كلمات) به رمان كوتاه نزديك است. شايد بتوان آن را داستان كوتاه بلند (Long Short Story) خواند. نوولت خاصيت تك رويدادى خود را از داستان كوتاه و تعداد كلمات را از رمان كوتاه مىگيرد.
اين بحث جالب كه به دليل قرار دادن متن در اين يا مقوله از جوايز ادبى نقش مهمى ايفا مىكند، تا اين زمان چندان كه بايد و شايد در جامعه ادبى باز نشده است. زيرا هنوز در كشور ما و حتى كتابهاى مقدماتى نظريه ادبى در اروپا و آمريكا و كانادا سادهترين ملاك همان تعداد كلمات است. ما به اتكاى آخرين نظريههاى ادبى جهان، خود را از قيد و بند سطر و صفحه خلاص كردهايم. مثالى بزنم: فرض كنيم متنى با فونت زر 13 و فاصله سطر 7/. سانتىمتر تايپ مىشود و پانزده صفحه مىگردد. حال اگر همين متن را با فونت بدر 16 و فاصله سطر يك سانتىمتر تايپ كنيد، مىشود بيست و چهار صفحه؛ يعنى 6/1 برابر. بهزبان ديگر شصت (60) درصد افزايش مىيابد. پس به راحتى مى توان با تعداد كلمات و صفحات بازى كرد. با چنين انعطافى، ديگر صحبت از تعداد كلمه چندان درست نيست و بهتر است بر مؤلفههاى ديگرى تكيه كرد كه در زير به شكا سر فصل به آنها مىپردازم:
تفاوتهاى اساسى داستان بلند، نوولت و رمان از نظر ساختار پلات و ساختار داستان
توضيح: در متن زير هر جا داستان كوتاه ديده شد، منظور همان داستان كوتاه بلند يا به اختصار داستان بلند است و هر جا رمان ديده شد، مقصود همان رمان كوتاه است.
1 - خرده روايتها:
در داستان كوتاه، كه از منظرى خود يك خردهروايت است، امكان آوردن خردهروايتهاى ديگر معنا ندارد، درحالىكه نوولت مىتواند چند و رمان مىتواند چندين و چند خردهروايت را در برگيرد و حتى به اتكاى آنها از نظر ساختارى و معنايى تكميل گردد.
2 - جزئى نگرى يا ساختار جزئيات:
از جزئى نگرى كه در اين زمانه به دليل ميليونها عامل منسوخ شده است، صرف نظر مىكنم و صرفاً به ساختار جزئيات مىپردازم. ساختار جزئيات، از كنار هم گذاشتن جزئيات منفرد و مجرا و پراكنده پديد مىآيد و در مجموع مىتواند چنان تصويرى از فضا يا اعمال روزمره شخصيتها يا روابط شخصيتها به دست دهد كه نويسنده بدون زيادهگويى يا بازگشت به گذشته اين يا آن وجه را بسازد. ساختار جزئيات در داستانهاى كوتاه امروزى بسيار فشرده و در نوولت كمى بازتر و بيشتر و در رمان وسيعتر است اما در مقايسه با رمانهاى كلاسيك و حتى مدرن (وُلف، پروست، فاكنر و...) بازهم فشردهتر است ؛ چون بسيارى از عناصر جزئيات ، امروزه جزو اطلاعات پايه بشر درآمده است. مگر آن وجوهى كه نويسنده بخواهد از بيان آن نتيجه خاصى بگيرد.
3 - ديالوگ (درباره موضوعهاى مشخص و انتزاعى):
گرچه داستانهاى كوتاهى نوشته شده است كه اساساً از ديالوگ تشكيل شدهاند، اما در حالت كلى در داستان كوتاه بايد سعى شود بار معنايى هر ديالوگى در مقايسه با تعداد كلمات آن بالا باشد؛ طورىكه خود اين ديالوگها از عوامل پيشبرنده روايت باشند. نتوان يكى از آنها را حذف يا ديالوگ ديگرى بر آنها افزود. اين دقت و محدوديت و حساسيت در نوولت و رمان كمتر مىشود اما نه به اين معنا كه ديالوگها فقط گفتههاى شخصيتها باشند و نه جزو اركان داستان و پلات آن. نكته مهم اينكه انگيزه كه هم در داستان كوتاه و هم در نوولت و رمان فصل مشترك پلات و داستان است، بعضاً با همين ديالوگها ساخته مىشود، بنابراين نمىتوان آنها را در حد حرف زدن تلقى كرد. در مورد مسائل كلى نيز كه تحت عنوان مسائل انتزاعى آمده است، بايد دقت كرد كه اولاً اين بحثها فقط براى پر كردن صفحه نباشد و تداوم آنها را در كنش و واكنش و ديالوگها و نيز منولوگهاى شخصيتها ببينيم. ثانياً حجم محدودى از داستان نوولت و رمان به آنها احتصاص پيدا كند و كار به جايى نكشد كه خواننده، خود را با يك رساله تجريدى روبه رو ببيند.
چاپ کتاب (انتشارات)...برچسب : نویسنده : tarraha بازدید : 192